خیزش
تدریجی از مدارس تا مرزهای کشور و مستطیل سبز فوتبال، پروژه چند
مرحلهای دشمن برای اجرای یک سیاست بود براندازی و تجزیه ایران.
۸۱ روز از درگذشت مهسا امینی میگذرد، مرگ یک خانم
ایرانی که بهانهای شد برای رسانههای خارجی تا با تشویق به ایجاد حرکتهای
خشونت بار و مجموعههای منظمی از ناآرامیهای خیابانی و آشوب گرایانه،
اعتراضاتی که ابتدا با کلید واژه " انقلاب زنان و حجاب " و با شعار " زن
زندگی آزادی" رقم خورده بود را به سرعت تبدیل به اغتشاشات کنند، اما این
سیاست زمان چندانی برای رخ نمایی پیدا نکرد و مدتی بعد یک هدف نهایی از
اتاق فکر جبهه رسانهای دشمن بیرون آمد، آنها به گفته خودشان به دنبال
آزادی زنان یا مطالبات اقتصادی و اجتماعی ایرانیان نبودند بلکه هدفشان
ایجاد " سناریویی برای تجزیه طلبی و تغییر موازنه جغرافیایی منطقه " بود و
برای دستیابی به این هدف چند مرحله را طراحی کرده بودند.
برای بررسی آنچه که از ۲۲ شهریور امسال و زمان درگذشت مهسا امینی آغاز
شد و با گذار از چند مرحله از اعتراضات دانشگاهی به اغتشاشات خشن خیابانی
تبدیل شد و حتی به بازیهای جام جهانی رسید با دکتر هادی ابراهیمی تحلیل گر مسائل سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه گفتگو کردهایم که مشروح این گفتگو در ادامه آمده است.
پشت پرده اغتشاشات در دانشگاه
سوال:
آقای
دکتر ابراهیمی یک روز بعد از درگذشت مهسا امینی نخستین جرقههای اعتراضات
در دانشگاه رقم خورد، در حالیکه خانواده مهسا امینی منکر هرگونه برخورد با
وی بودند دانشجویان معترض بدنبال چه بودند؟
اول باید عرض کنم که جنبشهای دانشجویی تا قبل از سال ۵۷ تحت تاثیر سه
طیف مارکسیسم، ملیگرایی و مذهبیون بودند و اگرچه در زمانی کوتاهی بعد از
پیروزی انقلاب اسلامی جنبشهایی تحت تأثیر مارکسیسم و لیبرالیسم در
دانشگاهها ایجاد شد، اما جریان اسلامگرا، به عنوان جریان قالب در
دانشگاهها شکل و نزج گرفت و به حیات خود ادامه داد و طیفهای فکری دیگر به
حاشیه رفتند.
بررسی تاریخی نشان میدهد جنبشهای دانشجویی در ایران
همیشه تابعی از فضای کلی جریانهای سیاسی در جامعه بوده است و هیچگاه در
نقطه آغاز ایجاد تحولات سیاسی قرار نداشتند، به نظر، برخیها میخواستند
آغازگر این حرکت باشند و رویدادی که هنوز جوانب و زوایای پنهان و پیدای آن
مشخص نشده بود را تبدیل به جریان سیاسی و اجتماعی کنند.
سوال:
رسانههای معاند با پوشش گسترده التهابات در دانشگاهها بدنبال چه بودند و چرا مدتی بعد این تحرکات کاهش یافت؟
به نظرم نخستین راهبرد دشمن برای هرج و مرج در ایران ایجاد تشنج در
دانشگاهها و آوردن خشونت از کلاس درس به کف خیابانها بود به دلیل اینکه
بر اساس تصورات و تجربه در بسیاری از کشورها که انقلابهای مخملی در آن
روی داده است، دانشجوها به دلیل آگاهی بیشتر میتوانند نقش بیشتری نیز در
تحرکات اجتماعی ایفا کنند
دو
قطبی سازی در دانشگاهها و القای وجود دانشجوی خوب (همراه با اغتشاشات) و
دانشجوی بد (طیف مخالف) هم هدف بعدی بود که اگرچه برخیها در ادامه تلاش
کردند تا با رفتارهای هنجارشکنانه و حتی فحشهای رکیک، طیف مقابل را به
خشونت ترغیب و شرایط درگیری و کشاندن آن به خیابانها را فراهم کنند، اما
با صبوری و خویشتن داری، این چرخه خشونت خفه و ترفندهای عناصر ضد انقلاب و
شبکههای فارسی زبان خنثی شد.
به نام دانش آموزان به کام اغتشاش گران
سوال:
بعد
از دانشگاهها، مدارس کانون توجه رسانههای معاند قرار گرفت، با توجه به
اینکه جامعه انتظار کمتری از این قشر نسبت به حضور در اغتشاشها داشت،
سناریو این رسانهها در مدارس چگونه پیاده شد؟
اول اینکه باید عرض کنم اینها نه تنها در دانشگاه موفق نبودند در مدارس
هم نتوانستند سناریوهای خودشان را پیاده سازی کنند، دشمن در گام دوم و پس
از ناکامی درهمراه کردن دانشجویان، سناریوی دوم خود را در مدارس اجرایی
کرد که هم گستردهتر بود و هم پیچیدهتر، آنها در ظاهر بدنبال برهم زدن
فضای مدرسه، تحریک دانش آموزان با سوءاستفاده از هیجانات و کنجکاوی که
اقتضای نوجوانی است بودند.
آنها که از ملتهب کردن فضای دانشگاهها
مایوس شده بود، تلاش کردند این بار نه تنها فضای مدارس را به اغتشاشات و
شعارهای سیاسی آلوده کنند بلکه عملیاتی را که در دانشگاهها نتوانسته
بودند اجرا کند در مدارس به شکل گستردهای اجرایی نماید و آن هم کشتهسازی
دانش آموزان بود.
سوال:
یعنی سیاست دشمن در اغتشاشات دانشجویی و دانش آموزی متفاوت بود؟
بله، آنها در مدارس تحریک عواطف انسانی را نشانه گرفته بودند، کودکان و
نوجوان همیشه در مرکز توجه عواطف هستند، اما کشته سازی، از جمله اصلیترین
پازلهای دشمن برای تحریک افکار عمومی و تبدیل اعتراض به اغتشاش در
بزنگاههای تاریخی بوده است، اما رسانههای معاند در حوادث اخیر از این
ترفند به شکل گسترده تری فقط در خصوص دانش آموزان استفاده کردند.
نامهایی
مانند حدیث نجفی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلی، اسرا پناهی و حتی برخی
کودکان مانند کیان پیرفلک دست آویز رسانههای فارسی زبان معاند قرار گرفتند
تا محرکی شوند برای ورود افراد به نبردهای خیابانی.
جنگ ترکیبی در خیابانها
سوال:
به عبارتی دو پازل کنار هم چیده شده بود تا با تحریک عواطف انسانی به تشدید اغتشاشات خیابانی برسند؟
بله آنچه برای رسانههای معاند مهم بود و هست گستردگی حوزه جغرافیایی
اغتشاشات است، اتاق فکرشان در گام سوم برای ایجاد هرج و مرج و ناامنی،
خیابانها را نشانه گرفتند، آنها همزمان با افزایش سطح توقع جامعه و پائین
آوردن آستانه تحمل مردم، تنها راه حل مشکلات را حضور در خیابانها و
انتقام جویی دانستند و با بهرهگیری از جنگ روانی، تلاش کردند اعتراضات
خیابانی به اغتشاشات ساختارشکنانه تبدیل شود.
آنها میخواستند با
استفاده از چندین تاکتیک ترکیبی از حضور معترضان در خیابانها نهایت بهره
را ببرند و حرکت اعتراضی را به اغتشاش تند، همراه با خشونت، تخریب و درگیری
تبدیل کنند، تاکتیکهایی مانند تطمیع گروهها و تشکلهای برانداز، تهدید و
ارعاب نیروهای امنیتی با پخش برخورد وحشیانه اغتشاشاگران با نیروهای
مدافع نظام با هدف ایجاد وحشت و ترس، تاکتیک فریب با هدف القای تسلط
اغتشاشگران بر مراکز حساس و کُشته سازی از جمله راهبردهای دشمن برای بحران
سازی در خیابانها بود
سوال:
این اغتشاشات خیابانی با اغتشاشات مثلا ۸۸ چه تفاوتی داشت؟
تفاوت این دو بازه زمانی در همان چیزی است که گفته شد، " گستره
جغرافیایی" دشمنان با سازماندهی کردن این اغتشاشات حتی شهرهای کوچک و
روستاها را نیز هدف خود قرار داده بودند تا نشان دهند انگار همه کشور دچار
آشوب و ناامنی شده است.
دامی با اسم رمز قومیتها
سوال:
به نظر میرسد تمرکز رسانههای معاند بر تحولات استانهای مرزی بیشتر بود چرا؟
بله درست است، ایران، کشوری است با تنوع قومی، زبانی و فرهنگی زیاد، اما
با الگوی ترکیبی خاص، بخش مرکزی فلات ایران با فضایی گستردهتر که از
پیوند و تجانس بیشتری برخوردار است و بخشهای کوچک پیرامونی آن با قومیتها
و اقوام مختلف که همین تنوع، سبب طمعورزی و تحریک بیگانگان برای کوبیدن
به طبل آشوبهای قومی و اختلافات مذهبی بود.
بررسی
تحولات اخیر نشان میدهد دشمن بعد از ناامیدی در ایجاد اغتشاشات تند در
دانشگاه ها، مدارس و خیابان ها، با هدف ضعیف نشان دادن حکومت مرکزی و فعال
کردن نیروهای مرکز گریز، واگرا و تجزیه طلب، ایجاد اغتشاش در نوار مرزی
کشور را دنبال کرد که نمونه آن درگیریهای شهرهای کردنشین و سیستان و
بلوچستان بود
فعال شدن گروهکهای منحله کومله، حزب دموکرات کردستان،
حزب رهایی، اتحادیه انقلابیون، حزب میهنپرستان، گروهکهای منشعب شده از
جیش العدل و احزاب تجزیهطلب خوزستان در مدت کوتاه نشان میدهد سناریویی از
پیش تعیین شده، پشت این حرکت طراحی شده بود.
سوال:
اجرای
این سناریو حتما به امکانات تسلیحاتی، مشاورهای و رایزنیهای منطقهای
نیاز داشت، آیا این تدارکات برای اجرای سیاست تجزیه طلبی اجرا شد و چرا
موفق نشدند؟
با توجه به مسلح بودن این گروه ها،
میزان خشونتطلبی در این دور از آشوبها برای کشور هزینههای بسیاری به
دنبال داشت، اما با اقدام به موقع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حملات
موشکی به مقرهای آنان و اعزام نماینده مقام معظم رهبری به سیستان و
بلوچستان این توطئه نیز خنثی شد.
از سویی دیگر پیشینه تاریخی این
گروهها و جنایاتی که در اوایل انقلاب مرتکب شدند مانند زنده به گور کردن
دختر ۱۷ ساله سنندجی دلیلی بود تا مردم این مناطق بفهمند شعار " زن زندگی
آزادی" با عملکرد این گروهکها پارادوکس دارد.
در
خصوص اتاقهای فکر خارجی نیز گروههای تجزیه طلب روی حمایت خارجی هم حساب
ویژهای کرده بودند، یکی از اعضای دستگیر شده گروهک منحله کومله در
اعترافات خود گفته بود در اربیل عراق به افسر اطلاعاتی آمریکایی گفته
بودیم، برخی شهرها مانند مهاباد در یکی دو روز سقوط میکند و شما به فکر
پیاده کردن نیروهای خود باشید
سوال:
پس چرا حامیان خارجی این تجزیه طلبان وارد نشدند و تنها به برگزاری اجتماعات در خارج اکتفا کردند؟
جدای از قدرت نظامی ایران در منطقه که در خصوص موشک باران چندباره
پایگاههای کومله و حتی پایگاه عین الاسد آمریکا بعد از به شهادت رساندن
سردار سلیمانی، به نظر میرسد کشورهای غربی اصولا بدنبال برخورد نظامی با
ایران نبودند و نیستند کما اینکه اعضای این گروههای تجزیه طلب، فریب
آمریکا و صهیونیستها را خوردند چرا که آنها تصور میکردند این کشورها در
بحث نظامی به آنها کمک میکنند، اما وعدههای این کشورها به آنان، فقط
با هدف اجماع نیروهای مخالف جمهوری اسلامی بود که هیچگاه محقق نشد.
همه مکان ها، زمین بازی رسانهها است حتی زمین فوتبال
سوال:
آقای
دکتر کشورهای معاند بحث تحریمها رو مطرح کردند و نزدیکترین مورد هم
ایجاد جنگ روانی در اطراف اردوی تیم ملی فوتبال رخ داد، آیا این موضوع هم
پشتوانه رسانهای داشت؟
جدیدترین سناریوی دشمن در زمین بازی و رقابتهای جام جهانی رقم خورد،
رسانههای معاند برای ایجاد ناامنی و افزایش هزینهها از هر امکانی بهره
بردند، از فوتبالیستهای قدیمی که در فضای مجازی با تحریک افکار عمومی
میخواستند آتش اغتشاشات را شعله ور نگاه دارند تا حواشی ایجاد شده در
سکوهای مستطیل سبز با هدف ایجاد دوگانگی بین مردم.
رسانههای معاند
پیش از شروع بازیهای جام جهانی فوتبال با همراهی بخشی از اپوزیسیون خارج
نشین و برخی کشورها مانند کانادا و اوکراین بدنبال تعلیق ورزش ایران و
جلوگیری از حضور تیم ملی در مسابقات جهانی قطر بودند که فدراسیون جهانی
فوتبال با این خواسته نامعقول آنها همراهی نکرد.
سوال:
شعار
فدارسیونهای بینالمللی، جدایی سیاست از ورزش است، رسانههای معاند حتما
از این موضوع مطلع بودند، آیا ترفند دیگری هم برای تکمیل این راهبرد
غیراخلاقی داشتند؟
وقتی تحریم تیم ملی به نتیجه نرسید، اپوزیسیون خارج کشور مرحله بعدی
عملیات روانی را با تخریب گسترده بازیکنان تیم ملی و با هدف ایجاد دوگانگی و
دوپاره شدن مردم کلید زد.
رسانهای
فارسی زبان خارج کشور وابسته به کشورهای عبری، عربی و غربی که از دانشگاه
ها، مدارس، اعتراضات خیابانی و گروهکهای تجزیه طلب راه به جایی نبرده
بودند، ارتش سایبری خود را به راه انداختند و با تشکیل اکانتهای جدید،
استفاده از بات، هشتگ پرانی علیه بازیکنان تلاش کردند علاوه بر تزریق نفرت و
خشم نسبت به تیم ملی، بازیکنان را با سیاستهای خود همراه کنند، اما نتیجه
همه این اقدامات برخلاف انتظارشان فقط سلب حضور تیم رسانهای خودشان در
جام جهانی شد.
جنگ نیابتی رسانهای
سوال:
دشمنی
دشمنان و راهبرد رسانههای تحت اختیار آنها ۴۴ سال است ادامه دارد، برخی
از این تاکتیکها نخ نما شده هستند آیا باید منتظر سیاستهای جدید رسانهای
بود؟
بررسی راهبردهای شبکههای تلویزیونی معاند مانند ایران اینترنشنال، بی
بی سی فارسی، صدای آمریکا، رادیو آزادی و .. از منظر رفتار رسانهای نشان
میدهد آنها بجای اطلاع رسانی درست، بدنبال هدایت اغتشاشات، قهرمان سازی
از جان باختگان، مشروعیت بخشیدن به آشوبهای خیابانی، ایجاد ترس در بین
نیروهای امنیتی ومظلوم نمایی اغتشاشگران با بمباران رسانهای بودند و گواه
این امر نیز آن است که صفحه اینستاگرام ایران اینترنشنال فقط در ۱۰ روز،
۱۱۰۰ پست با هشتگ مهسا امینی و با رویکرد آموزش، ترویج خشونت و ترغیب به
قانونشکنی منتشر کرد
پوشش رسانههای معاند از اغتشاشات اخیر ایران و
جهتگیری رسانههای عربی و غربی از تحولات ایران آنقدر با تحریف همراه بود
که اگرچه برای مردم گمراهکننده بود، اما برای هر رسانهای میتواند مخرب
باشد.
نادیده گرفتن وقایع مهم جهان و تمرکز ۱۰۰ درصدی این رسانهها
به ارائه روایتهای گمراهکننده از ایران و برهم زدن آرامش روانی جامعه،
قمار این رسانهها بر سر اعتبار باقیمانده خود بود.
سوال:
به نطر شما رسانههای معاند حالا که طرفی از این اغتشاشات نبسته اند چه رویکرد جدیدی خواهند داشت و چه باید کرد؟
با توجه به اینکه مشت این رسانهها برای مخاطبانی که سواد رسانهای
دارند باز شده است، به نظر میرسد آنها از این پس به دنبال ایجاد جنگ
نیابتی رسانهای باشند.
این رسانهها تلاش خواهند کرد تا در کنار
اقدامات خود، برخی عملیاتهای روانی را به کنشگران و رسانههای انگلیسی
زبان دیگر احاله کنند تا به نمایندگی یا به نفع آنان آتش فتنه را روشن نگاه
دارند، نمونه این تاکتیک را در گزارشهای جدید سی ان ان میتوان یافت که
اخیرا در گزارشی بدون هیچ مدرکی ادعای تعرض جنسی به بازداشت شدگان را مطرح
کرده است.
در
خصوص اینکه چه باید کرد، علاوه بر هوشیاری و ضرورت دشمن شناسی، با توجه به
پیچیدگی تاکتیکهای رسانهای در شبههسازی و ایجاد عملیات روانی بر علیه
افکار عمومی، یکی از مهمترین راههای عبور از دسیسههای رسانههای معاند
افزایش سواد رسانهای است که نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای باید به این
امر توجه بیشتری داشته باشند.
استحکام درونی و عبور از چالشها با تبعیت از رهبری
سوال: آقای دکتر این نوع اغتشاشات
در برخی کشورها سبب از هم پاشیدگی ارکان حکومت و دولت میشود جامعه
اسلامی ایران با چالشها و بحرانهای پیچیده تری هم مواجه بود دلیل عبور از
این بحرانها را در چه میدانید؟
ابتدا بهتر است چالشها را در حوزههای مختلف دسته بندی کنیم، چالشهای
نظری و عملی و چالشهای بین المللی، منطقهای و داخلی که جامعه اسلامی
ایران پس از پیروزی انقلاب در چند بازه زمانی با آن مواجه شد، اما به سلامت
از آنها عبور کرد چالشهایی مانند جنگ ۸ ساله، جنگ اول خلیج فارس، حمله
آمریکا به عراق و افغانستان، ماجرای هستهای ایران، واقعه میکونوس،
فتنههای ۷۸ و ۸۸، ظهور داعش در منطقه، آشوب دی ماه ۹۶ و چندین حمله
تروریستی در داخل
نکته جالب در خصوص این چالشها این است که هرگاه ایران اسلامی به
دستاوردهای مهمی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، علمی و فناوری،
فرهنگی و اجتماعی دست یافت، این چالشها نیز از طریق دشمنان قسم خورده نظام
کلید زده شد، اما آنچه که سبب شد مؤلفههای انقلاب پابرجا بماند و با وجود
چالشها و آفتها در جدال با استکبارجهانی پیروز شود مدیریت و رهبری در
پیشبرد اهداف جهانی اسلام و انقلاب اسلامی بود.
هدایت و رهبری مدبرانه، همه جانبه نگر با شخصیتی متین و صبورهمراه با
علم و یقین و قاطعیت مقام معظم رهبری در سالهای اخیر بگونهای رقم خورد که
علاوه بر تأمین اهداف نظام در حد مطلوب، اقتدار و عزت جهانی ملت ایران نیز
تامین و مهمتر از همه اینکه راهبردهای جهانی و منطقهای دشمنان هم با
شکست مواجه شود که نمونههای فراوانی میتوان برای آن برشمرد، مانند شکست
دشمن در تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، ناکامی آنان در اشغال افغانستان و
عراق و سوریه، شکست استکبار جهانی با رسانههای تحت امرشان در اجرای
سیاستهای انقلاب مخملی و بر اندازیهای نرم که همین موارد نشان میدهد
انقلابی که سال ۵۷ پیروز شد و اکنون در مرحله نوینی از تثبیت اقتدار در دهه
چهارم خود قرار گرفته است با عزّت و اقتدار ملی و با رهبری داعیانه مقام
معظم رهبری از بین رفتنی نیست.