گاهی یک شهر، همه چیز دارد: جنگلهای کهنسال، دریاچههای آرام، آبوهوای بهشتی و تاریخ پربار. اما آنچه ندارد، ارادهای برای شکوفایی است.
ساری، این گوهر سبز مازندران، سالهاست که میان آرزو و واقعیت معلق مانده است. شهر ما میتوانست پاتوق گردشگری ایران باشد؛ میتوانست مقصد خانوادههایی باشد که به دنبال طبیعت بکر، تمدن غنی و آرامش ناب میگردند. اما آنچه مانع شد، نه کمبود امکانات طبیعی، بلکه بیبرنامگی، بیثباتی مدیریتی و فرصتسوزیهای مکرر بود.
امروز، بسیاری از شهرهای کوچکتر با سرمایهگذاری هدفمند، تبلیغات هوشمندانه و برنامهریزی اصولی، به برندهای شناختهشده گردشگری تبدیل شدهاند.
در حالی که ساری با برخورداری از مواهبی بینظیر چون جنگلهای هیرکانی، نزدیکی به دریا، باغهای تاریخی و فرهنگی غنی، همچنان چهرهای عبوری دارد و نتوانسته جایگاه شایسته خود را در نقشه گردشگری کشور تثبیت کند.
«اینجا میتوانست پاتوق گردشگری ایران باشد.» این جمله تلخ، روایت سالها فرصت از دست رفته است.
پروژههای ناتمام، زیرساختهای ناکافی، غفلت از ظرفیت بخش خصوصی، نداشتن چشمانداز روشن، ضعف در برندینگ شهری، و بیتوجهی به زیرساختهای مورد نیاز گردشگران، تصویر امروز ساری را ساخته است.
امروز ساری بیش از گذشته به یک تغییر اساسی نیاز دارد: ساری میتواند مقصد گردشگری باشد، اگر ارادهای باشد. اراده برای برنامهریزی علمی، جذب سرمایهگذاری هدفمند، توجه به هویت بومی و مشارکت واقعی مردم.
نگاه به توسعه گردشگری، نباید یک پروژه تزیینی یا یک شعار مقطعی باشد. توسعه گردشگری شهری، یک ضرورت است: برای رونق اقتصادی، ایجاد اشتغال پایدار، ارتقای کیفیت زندگی شهروندان و حتی حفاظت از منابع طبیعی. هیچ شهری با سکون و بیبرنامگی به مقصد گردشگری تبدیل نمیشود؛ مسیر توسعه، جسارت، آگاهی و همکاری جمعی میطلبد.
ساری باید از یک نقطه عبور کند؛ از سکوت به صدا، از آرزو به اقدام. رؤیای ناتمام گردشگری شهری، اگرچه بارها به تعویق افتاده، اما همچنان زنده است.
این شهر میتواند بدرخشد، میتواند الهامبخش باشد، اگر همه با هم بخواهیم.
آینده را باید نوشت.
از امروز.
محمود احمدی
مدیرمسئول