بدون کمترین تردیدی از لحاظ ژئوپولتیک سیاسی و قدرت گرفتن طالبان پس از خروج نیروهای آمریکایی در افغانستان تبعات جبران ناپذیری برای منطقه و به خصوص کشور ما خواهد داشت. قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان و سیل مهاجرهای افغان بار دیگر بیش از پیش مرزهای شرقی ما را ناامن خواهد کرد، چرا که طالبان بدون مقبولیت و مشروعیت در نظام بین الملل و همچنین کشورهای منطقه نمیتواند به تولید و توسعه اقتصادی دست یابد پس به ناچار همچون گذشته خودش برای تامین مالی نیروهای نظامی خود به امور نامتعارف اقتصادی از جمله قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان روی می آورد .
از طرفی الهیات سیاسی طالبان که ریشه در یک گرایش سلفی افراط گرایانه و منجمد از اسلام تسنن دارد که تنها گفتمان آن چیزی جز ترور و خشونت و حذف دیگری نیست، اختلاف اساسی با مبانی دینی و سیاسی و فرهنگی و ملی ما دارد که در این گفتمان تنها ساختار سیاسی مد نظر همان برپایی خلافت اسلامی از گونه سلفی اش می باشد که در تضاد محرز با الگوی سیاسی در ایران است .
و اما اینکه این روزها طالبان دم از صلح و دوستی و رفاقت و مدارا با شیعیان و مردم افغانستان میزند ، یک تاکتیک سیاسی و نظامی است تا با حداقل تنش در منطقه بتواند بر اوضاع و احوال و ارکان افغانستان مسلط گردد اما دیری نمی پاید که این اختلاف اساسی میان مبانی دینی ما و طالبان که رفتارهای سیاسی و نظامی ما را تعریف میکند، بالا بگیرد و شکل عملی خود را در قالب تنش های مرزی و آبی و نظامی، بروز دهد.
در سیاست همواره اتفاقات و رویدادها و حوادثی هرچند کوچک که در کشور همسایه و هم مرز رخ دهد باید حساس و مهم شمرده شود و بر آن تحلیل ها و برآیندها و واکنش های عقلانی و به موقع و در جهت منافع ملی مترتب گردد اما متاسفانه در برخی از حلقه های مدیریتی کلان کشور و برخی جریان های سیاسی اصولگرا چنین عقلانیتی دیده نمی شود و تحلیل های آنان از مسائل اخیر افغانستان چنان سطحی و ساده اندیشانه و مضحک به نظر می رسد که گاهی شعور مخاطب را زیر سوال می برد.
همان هایی که تا دیروز بر علیه طالبان، داد سخنانشان گوش فلک را کر می کرد و اسلام طالبانی را محکوم می کردند و آن را هم کیش داعش و القاعده و سایر گروه های تروریستی قلمداد می کردند ناگهان صاعقه وار تصمیم شان عوض شد و دیدگاهشان تغییر کرد و گویی انگار حقیقت بکری را کشف کردند و آن اینکه.... طالبان تغییر کرده.... طالبان، طالبان گذشته نیست....
و دیگر جنابت و وحشی گری و انتحار و تجاوز و کودک کشی و زن کشی و بمب گذاری در مدرسه و بازار و دانشگاه را کنار گذاشته.
بله... این همان تطهیرسازی گروهی تروریستی و جنایت کاری است که برای به دست آوردن قدرت سیاسی در افغانستان خون هزاران بیگناه و غیر نظامی را وجه المصالحه قرار داد تا از سوار شدن بر اریکه ی قدرت و عملی کردن اهداف و امیال شوم و قساوت بار خود در ساحت جامعه، احساس قدرت طلبی و مفعت طلبی شان را تشفی دهند.
ما هنوز شهید محمود صارمی را که به مناسبت شهادتش آن روز را روز خبرنگار نامیدیم از یاد نبردیم، ما هنوز شهادت مظلومانه ی هشت دیپلماتمان را در مزارشریف از یاد نبردیم، ما هنوز کشتار و قتل عام بی رحمانه ی هزاران مردم بیگناه هزاره را از یاد نبردیم.
و اما قسمت شگفت انگیز و محیرالعقول سخنان این دوستان اینست که آن دسته از مردم افغانستان که از ترس حکومت طالبان گریختند و به هواپیماها آویزان شدند و یا در بمب گذاری کشته شدند را مزدوران غرب و آمریکا خواندند، که ما را از امید داشتن به اندکی شعور و انصاف در خود ناامید ساختند و به قول سعدی:
شوخی مکن ای یار صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
حسام سعیدی