تاریخ :1392/01/04 12:32 PM
سریال پایتخت 2، تکراری بر یک اصرار
شاید در میان قومیت های موجود در کشور،قومی ساده تر و بی پناه تر از مازندرانی ها و بعضاً گیلانی ها پیدا نمی شود و دیوار این دو قوم نسبت به سایرین به مراتب کوتاه تر فرض می شود.
مقاله یکی از رسانه های مجازی استان که به نظر می رسد از سر دلسوزی برای موقعیت ساخت فیلم ها و سریال و فعالیت های سینمایی نگاشته شد و بدون هیچ چشمداشتی در صدد توجیه پخش پایتخت 2 و تقبیح فعالیت های مخالفت آمیز برای عدم پخش این مجموعه بر آمده است. از آنجا که اختیار رسانه در ید قدرت مدیر محترم رسانه مربوطه می باشد و ممکن است پاسخگویی به مسائلی که در حوزه تخصصی اینجانب و بسیاری از منتقدان و حتی طرفداران این سریال قرار ندارد، خواسته و ناخواسته آتش هایی از تعصب و طرد را شعله ور کند از قبل دوستان و خوانندگان و مخاطبان را به سعه صدر و تحمل و تامل دعوت می کنم.
بحث اینجانب و بسیاری از منتقدان اصلاً پرداختن به مسائل فنی و تکنیکی و حتی ماهیت اینگونه سریال ها نیست که بتوانیم با بند کردن به آن، به پرداخت های کمیک و یا کمدی و تفاوت قائل شدن بین آنها و سریال های داستانی و غیره به دنبال بیننده ای متبحر بگردیم که تفاوت بین آنها را به خوبی دانسته و از سر علم و دانش با پشتوانه ای غنی و دیدی بار به نقد بپردازد.
بعلاوه نقد یک فیلم فقط در حوزه نحوه تهیه و مهارت بازیگری و زیبایی ساختار فیلمبرداری و استفاده از صحنه ها و زمینه ها و مهارت های تکنولوژیک یا خلاقانه و مبتکرانه منحصر نمی شود که فقط از این زاویه بدان پرداخته شود. اینگونه مهارت های نقد می تواند توسط متخصصان موضوعی کار شده و در برنامه هایی مانند هفت مورد استفاده و تبادل نظر قرار گیرد. متهم کردن ناقدان به بی دانشی و نافهمی از درک تفاوت بین مجموعه های داستانی و مستند و داستانی ملودرام و کمدی دردی از مسئله اصلی را دوا نمی کند و مسئله اصلی را به سمت دیگری منحرف نمی سازد.
ضمن اینکه از حق نگذریم در اثر انتقادات به پایتخت 1 شاهد تغییرات محتوایی زیادی در پایتخت 2 در این چند شماره ای که پخش شده هستیم. اما تراژدی تمسخر قومیتی و لباس زندگی کولی وار پوشاندن به اسکلت بی دفاع مازندران همچنان ادامه دارد. مسئله اصلی و اساسی در نقد مجموعه پایتخت 1 این بود که چرا مازندران و فرهنگ مازندرانی اینگونه بازیچه دست عده ای اهل طنز قرار گرفته است.
در اینجا بهتر است تعدادی از سوالات اساسی را به طور مستقیم بازنویسی نمایم تا اصل مسئله در غبار کلمات و تحلیل ها گم نشود:
1- چرا در سریال پایتخت زندگی خانواده های مازندرانی به شکل زندگی کولی وار طراحی شده و تلفیقی از یک خانواده مازندرانی و یک خانواده با سبک کولی ساخته شد که اصلاً با فرهنگ مازندرانی سنخیت ندارد ولی به شدت این باور را در مردم ایجاد می کند که مازندرانی یعنی این و زندگی و فرهنگ و آداب و رفتار آنها هم اینگونه شلوغ و غیر اندیشمندانه و عجول و زود باور و فریبخور و تا حدود زیادی بی خیال می باشد.
2- آیا بار کردن کولی صفتی بر مازندرانی ها و ایجاد این نگاه در بینندگان عمدی بود؟ می دانیم و می دانید که اکثر قریب به اتفاق مازندرانی ها از حضور کولی ها در مازندران تنفر دارند و بنا به دلایل زیادی، فاصله فرهنگی عمیقی بین این دو قشر وجود دارد که هر گونه ارتباط ژنتیکی و وراثتی و فرهنگی و آداب و سنن آنها را از هم به طور کامل متمایز و تفکیک نموده است، تنها دلیل تحمل آنها در محیط دلسوزی و رافت بیش از اندازه مازندرانی ها بوده و در برخی از شهرها از جمله در همین مرکز استان به دلیل معضلاتی که حضور آنها برای جوانان و خانواده ها به وجود آورده بود، با سرمایه گذاری های قابل توجهی به مناطق دیگر کوچانده شده اند.
3- چگونه است رفتارهایی که توسط اکثریت متدین ساکنان مازندران تقبیح شده و مورد نفرت قرار دارد به عنوان آدابی زیبا و طنزآلود برخاسته از متن مازندرانی ها توسط مجموعه سریال 1 تبلیغ می شود و با زور و فشار رسانه ای در باورها نهادینه می شود؟
4- در کجای مازندران شما این تیم خانوادگی درهم و بر هم و از هم گسیخته ای که به زور احساس و تحمل بدون هیچ پشتوانه فرهنگی بخواهد متحد باقیمانده و غمخواران بی فکر و ضرر رسان به همدیگر بوده و در اوج سادگی و با ظرفیت بالای فریب خوری معرفی شوند که حتی موضوع ساده ای مانند اجاره کردن یک خانه را در برابر بنگاه چی های قالتاق تهرانی نمی توانند حل و فصل کنند و آواره و در به در شده و دستشان به مال خودشان هم بند نمی شود. این یعنی تحمیل فضای فکری افراد کم تعقل و بی فکر تحت عنوان مستاجر بی دست و پا به نام مازندران در برابر افراد با فرهنگ و زبان دار اما کلاهبردار و زیرک هر چند بدور از صداقت به نام تهران می باشد. بیننده در این فراز خود به خود به این نتیجه می رسد که چنین موجوداتی حقشان است که کلاه سرشان گذاشته شود و آواره و در بدر و ماشین خواب شوند.
5- تنها تغییری که در فضای زندگی مازندرانی ها با کولی ها ایجاد شده این بود که کولی ها که در زیر چادرها روزگار می گذراندند اکنون در خانه های نسبتناً مناسب و تا حدودی بهداشتی زندگی می کنند، ولی مازندرانی ها همان فضای زیر چادر با همان تداخل کم عفتی و ارتباطات ناخواسته نامحرم ها و مراودات متعدد القایی زندگی می کنند که قدرت پخش آن وجود ندارد ولی بیننده به راحتی آن را در تطابق با زندگی کولی ها در زیر چادرها استنباط می کند.
6- موضوع دیگر ارتباط مختصات اقتصادی کنونی کشور به ساخت مجموعه های اینچنینی و توجیه ضرورت ساخت و پخش آن بوده است. اولاً باید گفت که انسان وقتی در شرایط اقتصادی محدودتر قرار می گیرد باید مواظب تر عمل کند و بی محابا برای مجموعه های اینچنینی که با مخاطرات مقاومت مردم رو به رو هستند سرمایه گذاری نکند.
عملکرد صدا و سیما در این رابطه زیر سوال است که چرا به جای سرمایه گذاری برروی سریال های فاخر و بی مسئله تر کلی از سرمایه های خود و مردم را مصروف این سریال موهن نموده است؟
7- بحث دیگر بر سر تمسخر قومیتی با بهانه طنز است. اگر خود را به تجاهل بزنیم و با استناد به لفظ طنز هر گونه تمسخر قومیتی را توجیه کنیم و با زور رسانه در باورها بقبولانیم که زبان و فرهنگ مازندرانی قابلیت مسخره شدن را دارد و همان بلایی که برخی از جاهلان در تاریخ بر سر فرهنگ غنی و انقلابی گیلان و اقوام رشید و ارزشمند ترک و لر آوردند و از آنها دستمایه هایی برای تولید انواع جوک های غیر اخلاقی و رذیلانه ساختند را برای مازندران هم قابل تصور نمائیم، آیا به دست خود در خیانت فرهنگی آینده بر علیه مازندرانی ها شریک نمی شویم؟ همین امروزه هم تعدادی از جوانان غافل و بسیاری از افراد که ریشه در لمپنیسم تهرانی دارند اقدامات زشت و مشمئز کننده ای را در تولید جوک هایی که مازندرانی ها و رشتی ها و ترک ها و لرها را بی غیرت جلوه می دهد، در فضای اینترنتی و پیامکی فعال هستند و بسته های شنیعی را برای تخریب فرهنگ جوامع تولید می کنند.
8- و ...
بسیاری از مسائل دیگر که از حوصله خارج خواهد بود.
و اینک مسئولانی که بر سر تهیه سریال پایتخت 2 با بوق و کرنا حاضر شده اند باید پاسخگوی افکارعموم بوده و خود را از این موضوع مبرا و تبرئه نکنند.
بی شک اصحاب فرهنگ و هنر مازندران دلسوزانه از یغمای فرهنگی مازندران انتقاد داشته و خواهان بررسی موضوع می باشند.
محمود احمدی- بصیرآنلاین