برخی از پایگاههای مجازی شمال کشور اقدام به انتشار عکس های تاسف انگیزی از هجوم سربازان جنگ نرم به سواحل شمال نموده اند که حقیقتاً دردناک و غیرقابل باورند و حقیر که تا همین پارسال یک تنه به مقابله با تیترهای تهاجمی روزنامه های پایتخت مبنی بر گسترش آلودگی اخلاقی در سواحل شمال پرداخته بودم، با رویت این مستندات مصور دستهای تسلیم را بالا برده و تبدیل به قلعه ای بی دفاع شده ام!
تصاویر تقریباً مستهجن و مبتذلی که با حریم شکنی و حذف مرزبندی های اخلاقی، اختلاط جنسیتی را در انظار عمومی در یکی از بدترین اشکال و آنهم در محیطی بنام دریا به نمایش گذاشته و کاملاً نشان می دهد که جامعه در فضای بی خیالی مدیران و احتمالاً ماموران، آبستن چه اتفاقات شومی بلحاظ فرهنگی است و تاثیر گسترش استفاده از شبکه های تصویری ماهواره ای تا چه اندازه در استحاله اخلاقی و رفتاری برخی از اقشار تاثیرگذار بوده است!تراژدی بزرگی که ما هر ساله در سواحل شمال شاهدیم مربوط به آمار قابل اعتنای افرادی است که در امواج خروشان دریای مازندران غرق شده و ناجیان غریق بخش گسترده ای از آنها را نجات داده و اما بخش دیگر آنها نیز غالباً بخاطر شنا در مناطق غیرمجاز جان به جان آفرین تسلیم کرده و خانواده های خود را عزادار می کنند!جالب اینجاست که یکی از افتخارات متولیان دریا در فصول گرما، کاهش آمار قربانیان و افزایش امکانات رفاهی و تامین آسایش محیطی و آرامش روحی و روانی است و البته در این راه به موفقیت های خوبی هم نایل می شوند و این بهبود وضعیت محسوس و ملموس با تزریق بودجه کافی و تامین نیروهای تخصصی و تضمین تجهیزات و امکانات تعریف شده، به راحتی و با اعمال مدیریت صحیح قابل حصول است و کافی است که در یک مجموعه تلاشهای ستادی و عضویت و بکارگیری درست و بهینه ادارات و نهادهای ذیربط، تدابیر لازم اندیشیده شود.اما گزینه حیاتی و حیثیتی که بخاطر غیرمحسوس و غیر ملموس بودن، مغفول مانده و توجه آنچنانی به آن نمی شود، قطع یقین قربانیان و غریقان فرهنگی سواحل شمالند که متاسفانه نه قابل آمارگیری و نه قابل قرنطینه اند، اما تا آنجا که ممکن است تلفات بخش و موجب ریزش اخلاقی بی گناهانی اند که بخاطر عدم مراقبت اخلاقی از جامعه، ناخواسته قربانی شده اند!به استناد سالها مشاهده مستقیم سواحل دریا و نیز کثرت وسوسه های ضداخلاقی ماهواره ها و سایت های مبتذل اینترنتی، تردید نباید کرد که شمال کشور و مخصوصاً سواحل خزر بخاطر شرایط اقلیمی استثنائی و منحصر بفردش، همواره مستعد حضور و نقش آفرینی های شبیخونی مهاجمان داخلی و خارجی جنگ نرم به مواضع فرهنگی، اخلاقی، حیثیتی، اعتقادی، اجتماعی و حتی سیاسی مردمی است که در بسترهای باورهای ملی و بومی رشد کرده و با توجه به کارکردهای پیشین و قابلیت های پسین، سرمایه های اجتماعی نظام محسوب می شوند.
تذکر رهبر معظم انقلاب در سفر دو سال پیش به چالوس در باره چگونگی استفاده از دو موهبت استثنائی الهی یعنی دریا و جنگل، هشدار بسیار هوشمندانه ای به مردم و مدیران فرهنگی و اجرائی استان بوده که غفلت از آن تبعات و تلفات غیرقابل جبرانی را به مازندران تحمیل می کند و بالعکس توجه و نصب العین قرار دادن آن می تواند مازندران را به احیای پتانسیل های ناشناخته ای سوق دهد که نه تنها استان را به یک تهدید نزدیک نمی کند، بلکه تداعی گر فرصت همه جانبه ای است که خود مولد فرصتهای متعدد دیگری است!
بنابراین در راستای تقویت یادآوری ذهنی رهنمودهای رهبری عزیز، بخشهایی از آن را ذیلاً مرور می کنیم:
"مردم مازندران عموماً در قضایاى گوناگون مربوط به اسلام و انقلاب، آزمایشى از خود نشان دادند که به نظر من در یک محاسبهى منصفانه کمنظیر بود. علت هم این است که آن سرمایهگذارى حجیم دشمنان اخلاق و اسلام قبل از پیروزى انقلاب و در دوران طاغوت، بر روى این منطقه از همه جا بیشتر بود. آنهائى که هواى مطلوب، منظرهى زیبا و کمنظیر این استان و دریا و جنگل آنها را به این سمت و به تصاحب در این منطقه وادار میکرد، نمیخواستند مردم این استان بخصوص، این مناطق بسیار حساس، پایبند دین و اخلاق باشند؛ چون میدانستند که دین و اخلاق، بزرگترین مانع و معارض دستاندازى و ستمگرى و طغیانگرى است.... این مناطق زیبا و خوش آب و هوا در اطراف این منطقه، اینها همه نعمتهاى خدائىاند؛ از این نعمتها باید استفاده کرد، ولى درست؛ باید استفاده کرد، ولى با رعایت حریمهاى الهى؛ باید استفاده کرد، ولى با احترام به ارزشها و دین و اخلاق این مردم؛.... مراقب باشند استفادهى از جنگل، استفادهى از دریا، استفادهى از این مناظر زیبا، دین و اخلاق مردم را خدشهدار نکند.... مردم باید این فرهنگ را در مازندران، بخصوص در این مناطقِ بشدت نزدیک به ساحل و جنگل، بخواهند؛ بخواهند که دستگاههاى دولتى که براى آنها و به نفع آنها کار میکنند، بتوانند حافظ دینشان و اخلاقشان و نیز حافظ منافعشان باشند. یک همکارى مستحکم و پیوند عمیقى بین دولت و مردم در این مسائل لازم است.
با این رهنمودها و با مشاهده این تصاویر بشدت تکدرآمیز نتیجه می گیریم که وضعیت موجود سواحل شمال در مقایسه با وضعیت مطلوب دارای فاصله مشهودی است و ما حق نداریم که بخاطر ملاحظات رفاقتی و یا جناحی، جشم بر واقعیتها بسته و بی جهت از عملکردهایی تمجید کنیم که تا مطلوبیت، راه درازی در پیش دارند.
نکته تاسف انگیز این است که غریقان فرهنگی و اخلاقی در هیچ کجا و از جمله در این سواحل نیز دیده نمی شوند، کسی از آنها یادی نمی کند، اعتراضی به مسئولی نمی شود، کسی برای آنها لباس مشکی نمی پوشد، اشکی برای آنها نمی ریزد، پرچم تیره ای نیمه احتزاز نمی شود، تأسفی خورده نمی شود، احساس تلفات نمی شود، علت و معلول قاطی شده و در جنگ بین برخورد با علت یا معلول، هر دو از اولویت و میدان مبارزه دور نگه داشته می شوند و خلاصه اینکه جوان که برای نظام و جامعه یک فرصت است، بدلیل ابتلائات مختلف، به تهدید و از مصادیق آسیب تبدیل خواهد شد و نهایتاً، نظام یکی از سرمایه های اجتماعی اش را تاراج شده می بیند!!
حالا سئوال اینجاست که چه کسی مسئول پیدایش این پدیده شوم است و سئوال بعدی اینکه چه کسی متصدی مقابله و برخورد بهداشتی و درمانی با آن است و سومین سئوال هم اینکه در میان این همه اقلام قابل ذکر برای جلوگیری، کاهش و یا نجات غریقان معمول دریا، چه اقدامات مشابه ای تاکنون در خصوص غریقان فرهنگی همین سواحل بعمل آمده است؟!سئوالی به مراتب مهم تر از همه سئوالات اینکه از نظر مدیران اجرائی و فرهنگی، اگر این تصاویر صحت داشته باشند، آیا این سواحل با این وضعیت، تامین کننده نظر رهبر معظم انقلاب و خانواده معظم شهداست و اگر نیست، فکر می کنند تا چه اندازه عقب افتاده ایم و چه باید کرد؟! آیا بلندگوههایی که فقط برنامه های رادیو و تذکرات ایمنی و مطالبات معمول مسافران را پخش می کنند و راه اندازی یک یا دو چادر فروش کتاب و محصولات فرهنگی در ورودیه های طرحهای سالم سازی که آنهم از محتواهای بسیار معمولی و شاید هم پرت و پلا برخوردارند، کفایت می کند و اینکه آیا تا کنون این چادرها توانستند حتی در یک مورد مانع از تکثر صحنه هایی شوند که برخی از آنها در تصاویر پیوستی به نمایش درآمده اند؟! / صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه
برخی از پایگاههای مجازی شمال کشور اقدام به انتشار عکس های تاسف انگیزی از هجوم سربازان جنگ نرم به سواحل شمال نموده اند که حقیقتاً دردناک و غیرقابل باورند و حقیر که تا همین پارسال یک تنه به مقابله با تیترهای تهاجمی روزنامه های پایتخت مبنی بر گسترش آلودگی اخلاقی در سواحل شمال پرداخته بودم، با رویت این مستندات مصور دستهای تسلیم را بالا برده و تبدیل به قلعه ای بی دفاع شده ام!
تصاویر تقریباً مستهجن و مبتذلی که با حریم شکنی و حذف مرزبندی های اخلاقی، اختلاط جنسیتی را در انظار عمومی در یکی از بدترین اشکال و آنهم در محیطی بنام دریا به نمایش گذاشته و کاملاً نشان می دهد که جامعه در فضای بی خیالی مدیران و احتمالاً ماموران، آبستن چه اتفاقات شومی بلحاظ فرهنگی است و تاثیر گسترش استفاده از شبکه های تصویری ماهواره ای تا چه اندازه در استحاله اخلاقی و رفتاری برخی از اقشار تاثیرگذار بوده است!تراژدی بزرگی که ما هر ساله در سواحل شمال شاهدیم مربوط به آمار قابل اعتنای افرادی است که در امواج خروشان دریای مازندران غرق شده و ناجیان غریق بخش گسترده ای از آنها را نجات داده و اما بخش دیگر آنها نیز غالباً بخاطر شنا در مناطق غیرمجاز جان به جان آفرین تسلیم کرده و خانواده های خود را عزادار می کنند!جالب اینجاست که یکی از افتخارات متولیان دریا در فصول گرما، کاهش آمار قربانیان و افزایش امکانات رفاهی و تامین آسایش محیطی و آرامش روحی و روانی است و البته در این راه به موفقیت های خوبی هم نایل می شوند و این بهبود وضعیت محسوس و ملموس با تزریق بودجه کافی و تامین نیروهای تخصصی و تضمین تجهیزات و امکانات تعریف شده، به راحتی و با اعمال مدیریت صحیح قابل حصول است و کافی است که در یک مجموعه تلاشهای ستادی و عضویت و بکارگیری درست و بهینه ادارات و نهادهای ذیربط، تدابیر لازم اندیشیده شود.اما گزینه حیاتی و حیثیتی که بخاطر غیرمحسوس و غیر ملموس بودن، مغفول مانده و توجه آنچنانی به آن نمی شود، قطع یقین قربانیان و غریقان فرهنگی سواحل شمالند که متاسفانه نه قابل آمارگیری و نه قابل قرنطینه اند، اما تا آنجا که ممکن است تلفات بخش و موجب ریزش اخلاقی بی گناهانی اند که بخاطر عدم مراقبت اخلاقی از جامعه، ناخواسته قربانی شده اند!به استناد سالها مشاهده مستقیم سواحل دریا و نیز کثرت وسوسه های ضداخلاقی ماهواره ها و سایت های مبتذل اینترنتی، تردید نباید کرد که شمال کشور و مخصوصاً سواحل خزر بخاطر شرایط اقلیمی استثنائی و منحصر بفردش، همواره مستعد حضور و نقش آفرینی های شبیخونی مهاجمان داخلی و خارجی جنگ نرم به مواضع فرهنگی، اخلاقی، حیثیتی، اعتقادی، اجتماعی و حتی سیاسی مردمی است که در بسترهای باورهای ملی و بومی رشد کرده و با توجه به کارکردهای پیشین و قابلیت های پسین، سرمایه های اجتماعی نظام محسوب می شوند.
تذکر رهبر معظم انقلاب در سفر دو سال پیش به چالوس در باره چگونگی استفاده از دو موهبت استثنائی الهی یعنی دریا و جنگل، هشدار بسیار هوشمندانه ای به مردم و مدیران فرهنگی و اجرائی استان بوده که غفلت از آن تبعات و تلفات غیرقابل جبرانی را به مازندران تحمیل می کند و بالعکس توجه و نصب العین قرار دادن آن می تواند مازندران را به احیای پتانسیل های ناشناخته ای سوق دهد که نه تنها استان را به یک تهدید نزدیک نمی کند، بلکه تداعی گر فرصت همه جانبه ای است که خود مولد فرصتهای متعدد دیگری است!
بنابراین در راستای تقویت یادآوری ذهنی رهنمودهای رهبری عزیز، بخشهایی از آن را ذیلاً مرور می کنیم:
"مردم مازندران عموماً در قضایاى گوناگون مربوط به اسلام و انقلاب، آزمایشى از خود نشان دادند که به نظر من در یک محاسبهى منصفانه کمنظیر بود. علت هم این است که آن سرمایهگذارى حجیم دشمنان اخلاق و اسلام قبل از پیروزى انقلاب و در دوران طاغوت، بر روى این منطقه از همه جا بیشتر بود. آنهائى که هواى مطلوب، منظرهى زیبا و کمنظیر این استان و دریا و جنگل آنها را به این سمت و به تصاحب در این منطقه وادار میکرد، نمیخواستند مردم این استان بخصوص، این مناطق بسیار حساس، پایبند دین و اخلاق باشند؛ چون میدانستند که دین و اخلاق، بزرگترین مانع و معارض دستاندازى و ستمگرى و طغیانگرى است.... این مناطق زیبا و خوش آب و هوا در اطراف این منطقه، اینها همه نعمتهاى خدائىاند؛ از این نعمتها باید استفاده کرد، ولى درست؛ باید استفاده کرد، ولى با رعایت حریمهاى الهى؛ باید استفاده کرد، ولى با احترام به ارزشها و دین و اخلاق این مردم؛.... مراقب باشند استفادهى از جنگل، استفادهى از دریا، استفادهى از این مناظر زیبا، دین و اخلاق مردم را خدشهدار نکند.... مردم باید این فرهنگ را در مازندران، بخصوص در این مناطقِ بشدت نزدیک به ساحل و جنگل، بخواهند؛ بخواهند که دستگاههاى دولتى که براى آنها و به نفع آنها کار میکنند، بتوانند حافظ دینشان و اخلاقشان و نیز حافظ منافعشان باشند. یک همکارى مستحکم و پیوند عمیقى بین دولت و مردم در این مسائل لازم است.
با این رهنمودها و با مشاهده این تصاویر بشدت تکدرآمیز نتیجه می گیریم که وضعیت موجود سواحل شمال در مقایسه با وضعیت مطلوب دارای فاصله مشهودی است و ما حق نداریم که بخاطر ملاحظات رفاقتی و یا جناحی، جشم بر واقعیتها بسته و بی جهت از عملکردهایی تمجید کنیم که تا مطلوبیت، راه درازی در پیش دارند.
نکته تاسف انگیز این است که غریقان فرهنگی و اخلاقی در هیچ کجا و از جمله در این سواحل نیز دیده نمی شوند، کسی از آنها یادی نمی کند، اعتراضی به مسئولی نمی شود، کسی برای آنها لباس مشکی نمی پوشد، اشکی برای آنها نمی ریزد، پرچم تیره ای نیمه احتزاز نمی شود، تأسفی خورده نمی شود، احساس تلفات نمی شود، علت و معلول قاطی شده و در جنگ بین برخورد با علت یا معلول، هر دو از اولویت و میدان مبارزه دور نگه داشته می شوند و خلاصه اینکه جوان که برای نظام و جامعه یک فرصت است، بدلیل ابتلائات مختلف، به تهدید و از مصادیق آسیب تبدیل خواهد شد و نهایتاً، نظام یکی از سرمایه های اجتماعی اش را تاراج شده می بیند!!
حالا سئوال اینجاست که چه کسی مسئول پیدایش این پدیده شوم است و سئوال بعدی اینکه چه کسی متصدی مقابله و برخورد بهداشتی و درمانی با آن است و سومین سئوال هم اینکه در میان این همه اقلام قابل ذکر برای جلوگیری، کاهش و یا نجات غریقان معمول دریا، چه اقدامات مشابه ای تاکنون در خصوص غریقان فرهنگی همین سواحل بعمل آمده است؟!سئوالی به مراتب مهم تر از همه سئوالات اینکه از نظر مدیران اجرائی و فرهنگی، اگر این تصاویر صحت داشته باشند، آیا این سواحل با این وضعیت، تامین کننده نظر رهبر معظم انقلاب و خانواده معظم شهداست و اگر نیست، فکر می کنند تا چه اندازه عقب افتاده ایم و چه باید کرد؟! آیا بلندگوههایی که فقط برنامه های رادیو و تذکرات ایمنی و مطالبات معمول مسافران را پخش می کنند و راه اندازی یک یا دو چادر فروش کتاب و محصولات فرهنگی در ورودیه های طرحهای سالم سازی که آنهم از محتواهای بسیار معمولی و شاید هم پرت و پلا برخوردارند، کفایت می کند و اینکه آیا تا کنون این چادرها توانستند حتی در یک مورد مانع از تکثر صحنه هایی شوند که برخی از آنها در تصاویر پیوستی به نمایش درآمده اند؟! / صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه